حمیدرضامهدیزاده
پس از سالها روزنامه نگاری در حوزه دیپلماسی اذعان میکنم که هنری کیسینجر جزو معدود دیپلماتهایی در جهان بود که به احترامش کلاه از سر برمیدارم. هرچند که هیچ دیپلماتی در روی کره خاکی برای من «سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل» نخواهد شد. اما مگر میشود به احترام مردی که واژه «Pragmatic Diplomacy» یا همان دیپلماسی عملگرا به نام او ثبت شده، نایستاد و سکوت نکرد؟
دیپلمات یهودی و آلمان تبار در ایالات متحده با آن صدای خشدار و قامت تقریبا کوتاه تنها سیاستمدار غیریانکی نبود که همراه پدر و مادرش از ترس کشته نشدن توسط نازیها به ایالات متحده سفر کرد، حداقل وزیر خارجه بیل کلینتون "مادلین آلبرایت" نیز همین وضعیت را داشت و حتی مانند کیسینجر به رئیس جمهوری خدمت کرد که مشابه نیکسون رسوایی به بار آورد. هرچند بخت شوهر هیلاری مثل تلما کاترین پت راین نیکسون کوتاه نبود ولی کیسینجر تنها وزیر خارجهای در جهان است که تا لحظه برکناری کلهخرترین رئیس جمهور "جمهوری خواه ایالات متحده" به نیکسون وفادار ماند و حتی پس از برکناری وی دوستیاش را با او ادامه داد تا نماد وفاداری در جهان باشد. آن هم در عرصه سیاسی که اصلا پدر و مادر ندارد.
برای خیلی از تازه کارها در عرصه رسانه اصطلاح «مالهکش» همان لقبی است که مایک پمپئو وزیرخارجه بیسواد دونالد ترامپ به محمدجواد ظریف داد اما استخوان خردکردهها میدانند که لقب مالهکش اولین بار از سوی دموکراتها و دانشجویان چپ هاروارد به هنری کیسینجر در جهان داده شد بابت توجیههای مکرر از جنایات جنگی ارتش ایالات متحده علیه مردم کامبوج که با دستور نیکسون صورت گرفت و به موجب آن دهها هزار غیرنظامی اعم از زنان و کودکان با بمبهای آتشزای بمب افکنهای ایالات متحده در آتش سوختند.
کیسینجر یک تکنوکرات بود تا ایدئولوگ جمهوریخواهان انجیلی ایالات متحده و برای همین است که طی ۳ روز اخیر بیشترین واکنش بینالمللی بابت درگذشت وی میان سیاستمداران و مردم جمهوری خلق چین ثبت شده و اگر جرات و شهامت کیسینجر نبود پس از ماجرای جنگ کره، آمریکا-چین و شوروی جنگ جهانی سوم را علیه یکدیگر آغاز میکردند ولی فقط یک نابغه مانند هنری می توانست تا نیکسون را مجاب کند که به چین سفر کرده و با مائو به عنوان رهبر انقلابی مردم چین دیدار کند تا سیاست درهای باز ایالات متحده نه تنها چین را از شوروی دور کند و دعوای تاریخی لنینیست-مائوئیستها را تا همین امروز رقم زند بلکه اژدهای زرد هم تبدیل به ابرقدرت اقتصادی جهان در هماکنون باشد.
البته کیسینجر چنین تعاملی با انقلابیون ایران نداشت و تا آخرین لحظه سقوط محمدرضاشاه پهلوی در کنار وی حضور داشت و حتی برای مرگش هم در غربت مصر پیام تسلیت صادر کرد. اما مگر به عنوان وزیرخارجه پیشین ایالات متحده میتوانست حریف برژینسکی شود که مثل خودش یهودی بود، لهستانی تبار و به همراه خانوادهاش بابت نسوختن در آشویتس به آمریکا مهاجرت کرده بود! نه برژینسکی در شورای عالی امنیت ملی ایالات متحده و نه جیمی کارتر در کاخ سفید فراموش نکرده بودند که رفاقت صمیمی کیسینجر با محمدرضا، آخرین پادشاه مخلوع ایران را به این جسارت رسانده بود که در مبارزات انتخاباتی نیکسون و جان اف کندی وی بهعنوان تنها رهبر خارجی جهان به کمپین انتخاباتی جمهوری خواهان پول واریز کند.
هرچند محمدرضا پاداش این قمار را با سرازیر شدن نوینترین تسلیحات نظامی ایالات متحده در آن روزگار به ایران گرفت که بدون آنها در جنگ با عراق و صدام حتی یک هفته هم دوام نمیآوردیم چه رسد به ۸ سال جنگ مستمر اما دموکراتها و کندی با همین کینه به دیدار پهلوی در فرودگاه مهرآباد آمدند و با اسلحه «حقوق بشر» به وی دست دادند و باقی ماجرا هم که گفتن ندارد.
آری، هنری کیسینجر در ۱۰۰ سالگی از دنیا رفت. مردی که علیه دولت قانونی دکتر آلنده کودتا به راه انداخت و از جنایتکاری مثل ژنرال پینوشه حمایت کرد، مردی که نسل کشی مردم تیمور شرقی توسط ارتش کودتاچی اندونوزی را نادیده گرفت و حتی آن را توجیه کرد و با ژنرال جنایتکاری چون سوهارتو رفاقت داشت، مردی که چین را تبدیل به ابرقدرت اقتصادی جهان کرد.
از کیسینجر متنفر باشید به دلیل رفاقتش با دیکتاتورهای جهان و او را جنایتکار جنگی بدانید یا مجذوب جایزه صلح نوبل که گرفت هیچ فرقی در اصل ماجرا نخواهد کرد. دنیای سیاست مردی را از دست داده که هرچند به اولویت اخلاقیات بر سیاستورزی وقعی نمینهاد اما پایه گذار «نظم نوین جهانی» بر پایه نظریه جنگل اسپنسر شد. مردی که یک جلد از کتابش را منحصرا به وزیرخارجه حسن روحانی اهدا کرد، در متن زیر امضا نوشت، محدجواد ظریف و در صفحه نخست تیتر زد: «تقدیم به دشمن قابل احترام».
کیسینجر اما برای من هرگز دشمن نبوده که حال قابل احترام باشد، دیپلماتی نابغه و در خدمت منافع کشورش. پس در این لحظه به احترام او از نوشتن دست برداشته و سکوت میکنم.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟